قالیبافی، زیلوبافی، گیوه بافی، تهیه پارچههای دستباف و بافتن چادرشب ابریشمی مهمترین صنایع دستی این شهرستان را تشکیل میدهند. قالی بافی کاشمر چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت دارای شهرت خاصی بوده است و عواید حاصلهٔ از ان بالاترین رقم اهالی را تشکیل میدهد. قالی و قالیچه بافت این شهرستان بیشتر پشمی و دارای طرحهای کاشمری و کاشانی و نقشهای زیرخاکی، لچک، ترنج، اسکیمی، تخت جمشید، درختی، سه کله (قالیچه)، چهار رقصی، طرح و ترکمنی (قالیچه) و گلتورهای (قالیچه) هستند.شهردار کنونی این شهر مهندس سید جعفر سلیمانی است که در پاییز 92 با رای قاطع 7 نفر از 9 نفر عضو شورای چهارم شهر کاشمر برای چهار سال انتخاب شد.مهندس سید حسین حسینی یزدی رییس فعلی شورای شهر کاشمر نیز با هفت سال شهرداری،ازبین چهل و هشت شهردار کاشمر،بیشترین سال شهرداری و موفق ترین شهرداری در کاشمر و استان خراسان رضوی را داشته است.
محتویات
- ۲ ترشیز
- ۳ مشاهیر کاشمر
- ۳.۱ دکتر اعتضاد کاشمری
- ۳.۲ میرزا عبدا.. خان-شهاب ترشیزی
- ۳.۳ ظهوری ترشیزی، نورالدین محمد
- ۳.۴ طوطی ترشیزی، شهابالدین علی
- ۳.۵ آهی ترشیزی
- ۳.۶ اهلی ترشیزی، یوسف
- ۴ موقعیت جغرافیایی و ویژگیهای طبیعی
- ۵ هنرهای سنتی و صنایع دستی
- ۶ سوغات و ره آورد سفر
- ۷ جاذبههای طبیعی
- ۸ آثار باستانی
- ۹ زلزله بزرگ کاشمر
- ۱۰ اماکن تاریخی، آثار باستانی و گردشگری
- ۱۱ جستارهای وابسته
- ۱۲ پیوند به بیرون
- ۱۳ پانویس
- ۱۴ منابع
وجه تسمیه و پیشینه تاریخی
کاشمر و ترشیز پیشین، از گذشتههای دور تا کنون دچار دگرگونی و تغییر نام شدهاست. در بررسی نام این شهر به بیش از بیست نام برخورد شدهاست که با یک جمع بندی میتوان تمامی آنها را در واژگان «کاشمر»، «ترشیز»، «بست» و «سلطان آباد» خلاصه کرد. به این ترتیب واژهٔ کشمر، که میتواند به معنای آغوش مادر گرفته شود، با گذشتن از شکلهای کیشمر و کشمار، سرانجام به گونه کاشمر در آمده و در همین صورت بازماندهاست. از سوی دیگر فرهنگ نگاران، کاشمر را گونه کامل شده «کاخجر»، «کاشخر» و «کاشغر» دانستهاند و بر این باورند، که «کاش» برگردانیده شده «کاج» است و «کاخجر»، یاد آور سرو بزرگ و سرشناس این سرزمین است. بنا بر روایتی در محلی که اکنون کاشمر خوانده میشود، بین گشتاسب کیانی و زرتشت پیامبر دیداری روی دادهاست. چون گشتاسب کیانی، دین بهی را پذیرفت، زرتشت نخستین آتشگاه خود را در قلمرو حکومت کیانی پی ریخت و در جلو در این آتشکده، درخت سروی را که تبار بهشتی داشت، با دست خویش کاشت تا همین سرو را بر ایمان شاه گواه بگیرد. بر هر برگ این سرو نام گشتاسب نقش بسته بود و چون درخت بالا گرفت، شاه نیز بر گرد سرو مینوی، تالار بزرگی ساخت تا نگهدار حرمت سرو باشد. کشمر در ۳۱ هـ. ق، به دست مسلمانان افتاد. پیروان زرتشت، که حاضر به پذیرش جزیه نبودند، در نیمه دوم سده ۸ م، در حالت جنگ و گریز، این ناحیه را ترک کردند و خود را به بندر جاسک، و دریای مکران (دریای عمان) رسانده سپس با گذشتن از دریای مکران به کرانههای گجرات، از جمله بندر سورات و بمبئی رفتند. خراسان، (از جمله ترشیز) در دو سه سده نخستین اسلام، بین امرای طاهری، چون رافع بن هرثمه (در گذشته ۲۸۴ هـ. ق) و امرای صفاری، مانند احمد بن عبدالله (کشته شده ۲۶۸ هـ. ق) و ابوطلحه منصور سرکب، دست به دست گشت. در سال ۴۳۸ هـ. ق، هنگامی که حسن صباح، پیشوای اسماعیلیان، در الموت استقرار یافت، دستیار مومن خویش، حسین قاینی را، که از پیش حکومت ترشیز و قهستان را داشت، به عنوان داعی به کاشمر فرستاد. در سال ۵۲۰ هـ. ق، وزیر سلطان سنجر سلجوقی، ترشیز را محاصره و چپاول کرد. ابن اثیر و یاقوت حموی، چیره گی اسماعیلیان را بر ترشیز، بین سالهای ۵۲۰ تا ۵۳۰ هـ. ق، دانستهاند. لشکریان هلاکوخان نیز در تون و ترشیز چپاول و کشتار بسیار کردند. امیران قهستان و ملوک سیستان، گه گاه ترشیز را به قلمرو خود میافزودند. سربداران نیز حکومت خود را از جام تا دامغان و از خبوشان تا ترشیز، گسترش دادند و خواجه علی موید (۷۶۶- ۷۸۸ هـ. ق) نیز که آخرین آنها بود، ولایتهای قاین، طبس، ترشیز و قهستان را به قلمرو خود افزود و این جایگاه تا سال ۷۸۲ هـ. ق، که خواجه علی به تیمور لنگ پیوست، ادامه داشت. تیمور لنگ، ترشیز را در سال ۷۸۴ هـ. ق، به سازش گشود. از آن پس، شاهان و شاهزاده گان تیموری تا اوایل سده ۱۰ هـ. ق، ترشیز را در اختیار داشتند. آخرین آنان، یعنی سلطان حسین میرزا بایقرا، تا سال ۹۱۰ هـ. ق، خراسان را در دست داشت. پس از او چندی اوزبکها به رهبری محمد خان شیبانی، بر خراسان چیره شدند. از این زمان تا استقرار کامل صفوی، ترشیز را گاه حاکمان اوزبک و گاه سردارانی از طایفههای صفوی، چون شاملو و استاجلو، اداره میکردند. در اواخر حکومت شاه تهماسب، ترشیز در دست محمود خان صوفی اوغلی بود و در روزگار محمد شاه صفوی، نخست ترشیز را به همان محمود خان دادند، و سپس شاه علی سلطان افشار حاکم کاشمر گردید.
تُرشیز بدین هیئت (به ضم حرف “ت”) به معنی شهر نیرومند (=تور-شیث اوستایی) یا به معنی شهر دارای چهار بخش (دژ) است چه به گفته حمدالله مستوفی شهر کوچک تُرشیز حصاری «بغایت حصین» دارد و دارای چهار قلعه مستحکم است. لذا به نظر میرسد هر دو معنی مذکور از این نام مستفاد میشده است و خود شهر تُرشیز در میان این چهار قلعه مستحکم آن قرار گرفته بوده، به ویژه اتکا به دژ دفاعی حصین کنار خود یعنی برداورد یعنی قلعه سنگی داشته است. اشاره تاریخ بیهق به جنگ میان ایرانیان و تورانیان در این منطقه مطابقت جزء تُر با تور=نیرومند را در اینجا نشان میدهد.
ناحیه و شهری که در قدیم در جنوب غربی مشهد در استان خراسان بود، امروزه ناحیهای به نام ترشیز وجود ندارد و ویرانههای شهر در حدود پانزده کیلومتری جنوب غربی شهر خلیل آباد باقی است.
۱) ناحیة ترشیز. این ناحیه در منطقة تاریخی قُهستان / کوهستان، در جنوب رشته کوه سرخ که آن را از ولایت نیشابور جدا میکرد، قرار داشت و گاهی جزو ولایت نیشابور شمرده میشد. آبادیهای آن در شمال در کوهپایه و در جنوب در دشت قرار گرفته بود. از قسمتهای قدیمی آن بُست / پشت با دو شهر بُست و کُندُر بود. آبادی کندر امروزه مرکز دهستان ششطراز است و در حدود پانزده کیلومتری جنوب غربی شهر خلیل آباد قرار دارد (ایران. وزارت کشور، ص ۲۲؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج ۴۲، ص ۹۹). ویرانههای شهر بست نیز ظاهراً نزدیک آبادی فیروزآباد کنونی (در حدود هفده کیلومتری جنوب شرقی شهر برداَسکن *) واقع است (خسروی، ص ۱۱۴). در قرن چهارم، بست یکی از دوازده رستاق نیشابور شمرده میشد که درآمد سه منبر آن به اندازة درآمد مرو بود (مقدسی، ص ۳۱۷ـ ۳۱۸). بنا بر مطالب تاریخ بیهق (ص ۴۶۰)، جنگ میان منوچهر و افراسیاب در ناحیة بست بود و هر دو پادشاه پیش از جنگ در آنجا متوطن بودند.
به نظر میرسد که شهر و ناحیة ترشیز کمابیش مطابق با قسمتهایی از بخش خلیل آباد امروزی، در شهرستان کاشمر، باشد.
ناحیة ترشیز به گفتة ابن اثیر (متوفی ۶۳۰) از «اعمالِ» (جزوِ) بیهق (ج ۱۰، ص ۳۹۲) و به گفتة یاقوت حموی (ج ۳، ص ۵۳۴) از اعمال نیشابور بوده است. در نیمة اول قرن هشتم، حمداللّه مستوفی ترشیز را ولایتی در نیمروز ذکر کرده و گفته است که ترشیز گرمسیر است و حصاری «بغایت حصین» دارد، آب آن از کاریز تأمین میشود، روستاهای بسیار و غلات، انگور، انجیر و انار «بغایت نیکو» دارد و از آنجا غله و میوه به نیشابور و سبزوار و ولایات دیگر میبرند، در آنجا ابریشم تولید میشود، قصبة آن ولایت، کِشمَر است و در قدیم در آن درختی سرو بوده، در کشمر هرگز زلزله نیامده است، و در ولایت ترشیز چند قلعة محکم وجود دارد (نزهة القلوب، ص ۱۴۳). ظاهراً در حملة تیمور به ایران (۷۸۲) یکی از قلعههای مستحکم ترشیز مقاومت کرده است. در جنبش سربداران (ح ۷۳۷ـ ۷۸۸)، بسطام و فرهادجِرد و نیشابور، از جمله ناحیة ترشیز، مدتی در دست سربداران بود (اسفزاری، بخش ۲، ص ۳۷۹؛ نیز رجوع کنید به دولتشاه سمرقندی، ص ۳۱۵). احتمالاً اهالی ترشیز که گرایشهای شیعی داشتند، بسهولت به آنان پیوستند. حافظ ابرو (متوفی ۸۳۳)، ترشیز را ناحیهای بزرگ با قلعهای محکم معرفی کرده و نوشته است که کشمش آن در جهان مشهور است (ج ۲، ص ۴۸). در ۹۹۲، در دورة صفوی، در آبادیِ سوسفیدِ ترشیز بین امرای قزلباش جنگ شد و در ۹۹۴، پس از اینکه هرات به دست ازبکان افتاد، عبدالمؤمن خان بلاد خراسان از جمله ترشیز و نیشابور را تسخیر کرد و در آنجا حکامی گماشت. در ۱۰۰۲ قشون قزلباش از ازبکان در ازغندِ (امروزه یکی از آبادیهای شهرستان تربت حیدریه) ترشیز شکست خوردند و اما در ۱۰۰۴، ازبکان از شاه عباس اول شکست سختی خوردند و از سبزوار و ترشیز به بلخ گریختند (اسکندر منشی، ج ۱، ص ۳۰۴، ج ۲، ص ۴۸۹، ۵۰۶ ـ۵۱۲، ۵۴۹). اعتمادالسلطنه (ج ۱، ص ۶۷۲ـ ۶۷۵) در دورة ناصرالدین شاه قاجار (۱۲۶۴ـ۱۳۱۳) نوشته است که ایالت ترشیز بلوکات آباد دارد، آلو بخارای آن به سراسر ایران و به خارج، و غورة آن به هندوستان صادر میشود، جمعیت آن حدود ۰۰۰، ۱۲ تن است و چهار طایفة عربِ لالوئی و میش مست و طاهری و مقصودی در آن به سر میبرند. در اواخر دورة ناصرالدین شاه، کلنل مک گرگور (ج ۲، ص ۱۴۰) جمعیت ناحیة ترشیز را کمتر از ۰۰۰، ۲۰ تن تخمین زده است.
از نامدارانی که زادگاه آنان در ناحیة ترشیز بوده، میتوان از صوفی و زاهد ایرانی، شیخ احمدِ جام * ملقب به ژنده پیل (۴۴۱ـ۵۳۶)، نام برد.
۲) شهر ترشیز، مرکز ناحیة ترشیز. محل دقیق آن روشن نیست؛ احتمالاً در محل ویرانههای کنار آبادی فیروزآباد بوده است (رجوع کنید به لسترنج، ص ۳۷۹، پانویس ۲). بنای شهر به گشتاسب بن لهراسب، پادشاه کیانی، منسوب است (هدایت، ذیل مادّه). حمداللّه مستوفی (همانجا) بنای آن را به بهمن بن اسفندیار نسبت داده است. به نوشتة اصطخری (ص ۲۸۴) و ابن حوقل (ص ۴۵۶)، از مشرق ترشیز جادهای به جنابذ (گناباد) امتداد داشت و به فاصلة یک روز راه به کندر میرسید که نشان میدهد کندر در مشرق ] یا شمال شرقی [ قرار داشته است.
بنا بر افسانهای، گشتاسب پسر لهراسب با زردشت در ترشیز ملاقات کرد و کیش او را پذیرفت و طبق مطالب شاهنامه (ج ۶، ص ۶۸ـ۶۹) زردشت در آبادی کشمر درخت سروی را که از بهشت آورده بود، با دست خود کاشت. به نوشتة ابوالحسن علی بن زید بیهقی (ص ۴۸۹)، «زرتشت فرمود دو درخت سرو بِکِشتَند، یکی در دیه کشمرِ طُرَیْثیث ] = ترشیز [ یکی در دیه فَریُومَد». در پی آن گشتاسب دستور داد تا همة نامداران، پیاده به زیارت سروِ کشمر بروند (فردوسی، ج ۶، ص ۷۰). ظاهراً گشتاسب آتشکدهای هم نزدیک ترشیز بنا کرده بود؛ امروزه ویرانههای قلعهای به نام «آتشگاه» در حدود دوازده کیلومتری شمال غربی کاشمر کنونی دیده میشود (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج ۴۲، ص ۸۴). آبادی کشمر نیز در حدود چهارده کیلومتری شمال شرقی برداسکن قرار دارد (همان، ج ۴۲، ص ۸۷ ـ ۸۸).
در دورة اشکانیان، ترشیز به سبب قرار داشتن در مسیر نیشابور ـ قهستان اهمیت داشت. به نوشتة حسن پیرنیا (ج ۳، ص ۲۱۸۵ـ ۲۱۸۶)، ترشیز در آن دوره از ولایات پارت شمرده می شده و ظاهراً در دورة ساسانیان نیز به سبب وجود آتشگاه کشمر و بویژه سرو کشمر، نزد زردشتیان محترم بوده است.
بلاذری (ص ۳۹۱) نوشته است که عبداللّه بن عامر، بُشت (بست) را در دورة خلافت عثمان (۲۳ـ۳۵) گشود. ظاهراً در همین زمان ترشیز نیز به دست مسلمانان افتاد. در ۲۲۳، به نوشتة ابوالحسن علی بن زیدبیهقی، ترشیز به دست سپاهیان حمزة بن آذرک خارجی افتاد (ص ۷۴). به نوشتة مؤلف حدودالعالم (ص ۹۰) در ۳۷۲، ترشیز و کندر و چند آبادی دیگر شهرکهایی از حدود کوهستان و نیشابور، با کشت و برز بسیار، بودند. ظاهراً ترشیز در قرن چهارم در اوج شکوفایی بوده، زیرا مقدسی در بارة آن نوشته است که مسجد جامع آن پس از مسجد جامع دمشق از همه ثروتمندتر است، شهر ثروتمند و پاکیزه و زیباست و بارکدة فارس و اصفهان و خزانة خراسان و بازار آن نوساز است (ص ۳۱۸).
ظاهراً از ویژگیهای اجتماعی شهر و ناحیة ترشیز تا اواخر قرن پنجم، گرایش مردم آن سامان به اسماعیلیه بوده است؛ به نوشتة حمداللّه مستوفی (تاریخ گزیده، ص ۵۱۸ـ۵۱۹)، در ۴۸۳ حسین قاینی فرستادة حسن صباح، حاکم ترشیز شد. به نوشتة ابن اثیر، در ۴۹۸ بسیاری از اسماعیلیة طریثیث (ترشیز) به سبب آشفتگی اوضاع، آنجا را ترک کردند و در ۵۲۰ ابونصر، وزیر سلطان سنجر، به آنجا لشکر کشید و بسیاری از اهالی آنجا را کشت (ج ۱۰، ص ۳۹۲ـ۳۹۳، ۶۳۱ـ۶۳۲). در ۵۴۶، چون امیر علاءالدین محمود بر ترشیز مسلط شد، دستور داد که به نام خلیفة عباسی بغداد، مقتفی لامراللّه، خطبه بخوانند. خطیب در جامع ترشیز چنین کرد، اهالی شورش کرده منبر را شکستند و خطیب را کشتند (ابن اثیر، ج ۱۱، ص ۱۵۱ـ۱۵۲؛ یاقوت حموی، ج ۳، ص ۵۳۵). در ۵۹۶، سلطان تکش خوارزمشاه قلعة ترشیز را چهار ماه محاصره کرد، اما کاری از پیش نبرد (رشیدالدین فضل اللّه، ج ۱، ص ۴۰۳). شهر ترشیز تا قبل از حملة مغولها هنوز آباد بود (رجوع کنید به بیهقی، ص ۴۲۸) اما با حملة چنگیزخان به ایران در اوایل قرن هفتم به دست آنان افتاد و مانند اغلب شهرهای خراسان رو به ویرانی نهاد (رجوع کنید به ادامة مقاله). در همین زمان، به نوشتة یاقوت حموی (ج ۳، ص ۵۳۴ ـ ۵۳۵)، ترشیز از مراکز علما و فضلا شمرده میشد، باطنیه بر آن مسلط بودند و در آنجا کشتزار و املاک و قلعه داشتند. در ۶۵۱، هلاکوخان که برای برانداختن حکومت اسماعیلیان الموت وارد ایران شده بود، به خراسان آمد و در ترشیز قتل و تاراج کرد و اهالی آنجا را به اسارت برد (رشیدالدین فضل اللّه، ج ۲، ص ۹۸۱ـ۹۸۲).
در نیمة اول قرن هشتم، حمداللّه مستوفی در بارة ترشیز نوشته است که شهر ترشیز کوچک و خراب است، اما مواضع (پیرامون) آن بغایت آباد است و قلعههای محکمی از جمله قلعة بردارود، قلعة میکال، قلعة مجاهدآباد و قلعة آتشگاه دارد (نزهة القلوب، ص ۱۴۳). به نوشتة شرف الدین علی یزدی (ج ۱، ص ۲۵۱ـ۲۵۴)، در ۷۸۴ امیرتیمور به قلعة ترشیز حمله آورد و پس از جنگی سخت توانست محافظان قلعه را که غوری و از طایفة سدیدیان بودند، به تسلیم وادارد و چون محافظان شجاعانه جنگیده بودند، آنان را بخشید و به ماوراءالنهر فرستاد تا از حصارها و قلعههای ترکستان محافظت کنند. با وجود این، در ۸۰۷ سپاهیان امیرتیمور عدهای از اهالی ترشیز را کشتند (خوافی، ج ۳، ص ۱۵۸).
به نظر میرسد شهر ترشیز پس از ویران شدن به دست مغولها دیگر آباد نشد، و نام آن تا مدتها، تنها به ناحیة آن اطلاق میشد (رجوع کنید به لسترنج، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ناحیة ترشیز). در دورة افشاریه (۱۱۴۸ـ۱۲۱۰)، حاکم ترشیز عبدالعلیخانِ میش مست (متوفی ۱۲۰۰)، شهر جدیدی احداث کرد که بهرامی (ص ۳۲۶) مکان آن را در حدود سی کیلومتری مشرق ویرانههای شهر تاریخی (فیروزآباد) دانسته و خسروی (ص ۵۸) آن را در حدود سه کیلومتری شمال شرقی آبادی مغان ضبط کرده است؛ این هر دو مکان کمابیش با شهر کنونی کاشمر، که مدتی ترشیز هم خوانده شده، مطابقت میکند.
رضا قلیخان هدایت (همانجا) در ۱۲۸۸، حاکم نشین ترشیز را ــ که ظاهراً باید ترشیز جدید (کاشمر کنونی) باشد ــ سلطانیه ضبط کرده است. بنابر مطالب مرآت البلدان (اعتمادالسلطنه، ج ۱، ص ۶۷۳)، در دورة ناصرالدین شاه، سلطان آباد ــ که شهر جدیدالاحداثِ ایالت ترشیز بود ــ حصار و برج و بارو داشت و از شهرهای معتبر ایران شمرده میشد. در اواخر دورة ناصرالدین شاه، کلنل گرگور در بارة ترشیز نوشته است که نزدیکترین راه تهران ـ هرات از ترشیز میگذرد و محصولات انگور و انار ترشیز در سراسر ایران مشهور است (ج ۲، ص ۱۴۰). در تاریخ ۱۳۱۳/۰۵/۰۸ ه. ش نام ترشیز به نام یکی از روستاهای ناشناخته منطقه (کاشمر) انتقال یافت.[۳](فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج ۴۲، ص ۸۴؛ نیز رجوع کنید به کاشمر ).
موقعیت جغرافیایی و ویژگیهای طبیعی
شهرستان کاشمر با دو بخش مرکزی و کوه سرخ، و به مرکزیت شهر کاشمر مساحتی در حدود ۳۳۹۰ کیلومتر مربع از استان خراسان رضوی را اشغال نمودهاست. این شهرستان از غرب با خلیل آباد، از شمال و شمال غربی با نیشابور، سبزوار و بردسکن، از شرق و شمال شرقی با تربت حیدریه و از جنوب و جنوب غربی با گناباد هم جوار است. شهرستان کاشمر دارای دو منطقه کوهستانی کوه سرخ در شمال و ارتفاعات فغان بجستان در جنوب و منطقهای کویری و خشک در غرب و جنوب و جلگهای حاصلخیز در محدودهٔ حومه شهر و قصبات آن میباشد.از نظر آب و هوایی میتوان گفت که کاشمر هر سه نوع آب و هوا را داراست چون مناطق شمالی شهرستان کوهستانی و سرد مناطق مرکزی معتدل و مناطق جنوبی به دلیل مجاورت با کویر لوت خشک و نیمه خشک است
هنرهای سنتی و صنایع دستی
در مناطق مختلف شهرستان کاشمر مشاغل سنتی و هنرهای دستی هنوز تا حدودی رواج دارد. اما در میان آنها بافت قالی به ویژه در روستاها از اهمیت به سزایی برخوردار است. قالی کاشمر به واسطه مرغوبیت در بافت، نقشه و رنگ یکی از قالیهای به نام منطقه خراسان رضوی میباشد. از جمله مشاغل سنتی در شهرستان کاشمر میتوان به مسگری، نجاری و آهنگری اشاره کرد. گلیم بافی، حصیربافی، گیوه دوزی و بافت قالیچه نیز از سایر صنایع دستی و هنرهای سنتی این شهرستان به شمار میآید.
سوغات و ره آورد سفر
در شهرستان کاشمر نیز بخشی از فراوردههای صنایع دستی میتوانند جزو سوغات این شهرستان محسوب شوند که از میان آنها میتوان به قالی " گیوههای کاشمری، انواع حصیرها و گلیمهای الوان اشاره نمود. اما مهمترین فراورده و سوغات کاشمر با توجه به فراوانی باغات انگور در این منطقه کشمش است که به سراسر ایران صادر شده و پس از آن زعفران و انار نیز که کاشت آن در سالیان اخیر متداول گشته جزو سوغات این شهر به شمار میروند.
جاذبههای طبیعیپارک جنگلی سید مرتضی (ع)
در جوار آستان مقدسه سید مرتضی (ع) پارک جنگلی زیبایی به همین نام احداث گردیده که از سالها پیش و بویژه از یکی دو دهه گذشته که طرح توسعه مجموعه سیاحتی- زیارتی سید مرتضی (ع) با امکانات مختلفی از قبیل زائر سرا، آشپزخانه، پارک امکانات سرگرم کننده و بازار به مرحله اجرا درآمدهاست.
- یخدان فروتقه
از جمله یادمانهای تاریخی کاشمر یخدانی است به نام فروتقه که در ابتدای راه روستایی به همین نام قرار دارد. این اثر به عنوان عظیمترین یخدان کاشمر، در دوره قاجار ساخته شدهاست.
- یخچال طبیعیی بند قرا
در حدود ۷ کیلومتری روستای بند قرا، یخچال طبیعی و بی نظیری قرار دارد که در تمام فصول سال پر یخ است. تا همین چند سال پیش هنوز اهالی روستاهای مجاور که از نعمت برق برخوردار نبودند، یخ مورد نیاز خود را از آن تامین میکردند.
- آبشار و آبگرم معدنی کریز
این پدیده طبیعی در حاشیه جاده آسفالته کریز به ریوش در فاصله ۱۵ کیلومتری شهر ریوش و به فاصله ۳ کیلومتری روستای کریز واقع گردیده و دارای آبگرم معدنی با خاصیتهای درمانی است. در حاشیهٔ این مکان نیز دره بسیار با رودخانهای پرآب، چشمه سارهای آب سرد شیرین و گوارا وجود دارد. به اعتقاد کارشناسان، این آبگرم معدنی از نظر وجود مواد شیمیایی در رتبه بالاتری از آبگرم فردوس قرار دارد.
- روستای هدف، منطقه نمونه گردشگری کوهسرخ
کوهسرخ به دلیل تنوع آب و هوایی و تفاوت ارتفاع این منطقه دارای پوشش گیاهی گوناگون و نسبتاًٌ مطلوبی از جمله طاق و گز در نواحی بیابانی، زرشک وحشی در نواحی کوهستانی و گیاهان دارویی مانند گون، ریواس، خارشتری (ترنجبین)، آویشن، گل زنیا، بومادران، گل گاوزبان و... است. همچنین این محدوده دارای روستاهای زیبا با بافت قدیمی و کوهپایهای و پلکانی شکل نیز میباشد که نظر هر بینندهای را به خود جلب میکند.
آثار باستانیخرابههای ارگ قدیم
در قرون و سدههای پیش، ترشیز به شکل قلعهای مستحکم با حصار و بارویی نفوذ ناپذیر، ساکنان خود را از گزند یاغیان و مهاجمان مصون میداشت. اگرچه امروزه از آن دژ و ارگ حصین اثر برجای نماندهاست اما خرابههای برجای مانده یادآور عظمت این شهر در دوره قاجار است. این بقایا با بادگیری که پس از دهها سال همچنان بر فراز آن خودنمایی میکند در ضلع شمال غربی میدان مرکزی شهر کاشمر قرار دارد.
- قلعه گبر حصار
ویرانههای موسوم به قلعه گبر حصار در شمال شرق روستای خضر بیک بخش کوهسرخ در حدود ۲۷ کیلومتری شمال غرب ریوش واقع شده و از جمله مناطقی است که از دیرباز مسکن و ماوای اسلاف اهالی کاشمر بودهاست. بنابر شواهد، این قلعه از سده دوم تا پنجم هجری مورد استفاده قرار گرفتهاست.
· کاروانسرای حاج کاظم مدرسی
این کاروانسرا در خیابان مدرس واقع شده و بنای آن متعلق به اوایل دوران پهلوی است. مساحت این مکان حدوداًٌ ۳۰۰۰ متر مربع و دارای ۱۲ حجره برای استفاده تجاری میباشد. در منظر رو به خیابان این کاروانسرا فضاهایی به صورت انبار و حجره ایجاد شدهاست.
- آرامگاه شهید سید حسین مدرس
آرمگاه شهید مدرس
بنای باشکوهی که پیکر شهید مدرس را در میان گرفته در سال ۱۳۶۳ شمسی به جای مقبره کوچک قبلی و در میان باغ وسیع و محصوری ساخته شدهاست. سید حسن مدرس از سادات طباطبایی قمشه اصفهان و از رجال روحانی و سیاسی دوره مشروطیت بود. وی در سال ۱۲۸۷ ش در یکی از روستاهای اردستان به دنیا آمد و بعدها به دوره دوم مجلس شورای ملی راه یافت. در سال ۱۳۰۷ ش به خواف و سپس به کاشمر تبعید گردید. این عالم ربانی سرانجام در سال ۱۳۱۶ ش در این شهر به شهادت رسید. بنای آرامگاه که از یک گنبد فیروزهای گنبد خانه مرکزی و چهار ایوان و به اسلوب معماری عصر صفوی بنیان گردیدهاست.
از جمله مدارس علمیه شهر کاشمر، بنایی است موسوم به مدرسه حاج سلطان العلماء واقع در ابتدای خیابان امام این شهرکه در سال ۱۳۳۰ ه. ق ساخته شدهاست. بنای مدرسه دارای صحن مرکزی بوده و از چهار طرف توسط حجرههای دو طبقه و دو ایوان شمالی و جنوبی محصور شدهاست. فضای معماری مدرسه در مجموع با ایجاد ۴۰ اتاق مخصوص اقامت طلاب، مطبخ، ایوان شمالی و جنوبی، بادگیر، مدرس و... به عنوان یکی از مدارس علمیه معروف و مطرح کاشمر شناخته میشود.
- مسجد جامع کاشمر
این بنا در مرکز شهر واقع شده و به استناد کتیبه آن حدود سال ۱۲۱۳ ه. ق روزگار حکمرانی عبدالعلی خان و مصطفی قلی خان میش مست همزمان با سلطنت فتحعلی شاه قاجار بنا گردیدهاست. مسجد جامع دارای بنایی ساده و با شکوه، صحن، ایوان، شبستان ستون دار و غرفههای پیرامون صحن میباشد. در اطراف صحن مسجد چندین غرفه آجری ساده و در ضلع جنوبی آن ایوانی با تزئینات مقرنس و دو شبستان ستون دار واقع شدهاست. محراب و ایوان مسجد با کاشی معرق مزین گشتهاست.
- باغمزار (بقعه امامزاده سید حمزه (ع))
بقعه و بارگاهی که با زیربنای ۲۰۰۰ متر مربع مشتمل بر گنبدخانه، گلدستهها، رواقها و... در محل باغمزار بنا شده منسوب به مدفن سید حمزه بن موسی بن جعفر (ع) است. بنا بر شواهد این مکان در دوران صفویه بنیان گردیده و در دورههای مختلف از جمله در سالهای اخیر مرمت و کاشی کاری و بناهایی نیز به آن افزوده شدهاست. ساختمان و بارگاه امامزاده مشتمل بر تزیینات آن از جمله کاشیکاریها، آیینه کاریها و... میباشد که در سال ۱۳۹۹ ه. ق به این مجموعه الحاق شدهاست.
- بنای امامزاده سید مرتضی (ع)
مجموعه ابنیه جدیدالاحداث واقع در ۵ کیلومتری شمال کاشمر به مزار و بقعه سید مرتضی (ع) برادرامامزاده سید حمزه (ع) و امام رضا (ع) منسوب میباشد. به استناد تواریخ کهن، وی در سده دوم هجری توسط امویان در همین مکان شهید و به خاک سپرده شد. امروزه این آستان مقدسه با زیربنای تقریبی ۱۸۰۰ متر مربع دارای بنای اصلی شامل یک ایوان ورودی کاشیکاری شده با دو ماذنه در طرفین ایوان و گنبدی فیروزهای رنگ بر فراز آن میباشد. بنای فعلی در سال ۱۳۹۹ ه. ق توسط واقف خیر مرحوم مهندس فتحی ساخته شدهاست. این مکان همه روزه پذیرای خیل زائرین سید مرتضی (ع) است.
زلزله بزرگ کاشمر